بازدید امروز : 587
بازدید دیروز : 141
علم چگونه می تواند کمال انسان و تقرب به خداوند را در بر داشته باشد؟
با سلام به شما پرسشگر محترم که جویای کمال و تقرب به خداوند هستی. برای شما قرب بیشتر را آرزو می کنم.
اگر روشن شود که علم چیست تقریباً جواب این سؤال هم روشن می گردد.
علم فقط فرا گرفتن مشتی اصطلاحات نیست. در روایات آمده که « العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» علم نوری است که خداوند در قلب هر کسی که بخواهد می اندازد.
حقیقت علم نور است و راهگشا. اگر فرا گرفتن چیزی، در انسان نور ایجاد کرد و راه را به او نشان داد، علم است و الا ظلمت خواهد بود. انسانی که علم داشت مانند کسی است که در شب تاریک، چراغی در دست دارد. این فرد، راه را واضح و روشن می بیند و به مقصد نزدیک می گردد.
امام علی علیه السلام می فرماید: علم امام عقل است و عقل تابع اوست.(میزان الحکمة 13683). همه انسان ها دارای عقل هستند اما اگر علم سودمند نباشد عقل، تشخیص دهنده مصلحت خود نیست بلکه باید علم، روشنگری نماید تا عقل از او تبعیت کرده و حرکت کند و به قرب خداوند برسد.
اگر علمی، شناخت و معرفت ما را نسبت به خالق هستی و شئونات و صفات او بالا برد، علم است.وگرنه خیری در آن نیست. یک اعرابی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: یا رسول الله رأس علم چیست؟ پیامبر فرمود:شناخت خداوند.آن هم شناخت حقیقی. بعد پرسید:« شناخت خداوند.آن هم شناخت حقیقی.» چیست؟ پیامبر فرمود:این که بدانی او بدون مثل و بدون شبیه و بدون شریک است و این که او واحد ، احد، ظاهر، باطن، اول، آخر، بدون همتا و بدون نظیر است. این حق معرفت اوست. (میزان الحکمة، باب علم)
با این تفاسیری که از علم شد معلوم گشت که اصل علم که همان معرفت خدای سبحان است خود بخود مایه کمال و تقرب است.
آیا رشته های دانشگاهی هم می تواند باعث تقرب باشد؟
ممکن است کسی علوم حوزوی را هم نخوانده باشد اما دارای این علم (شناخت حقیقی خداوند) گردد. مرحوم شیخ رجبعلی، یک خیاط بود اما در این راه گوی سبقت را از بسیاری ربوده بود.ممکن است فردی مهندس، دکتر و یا ... باشد اما از همان علم خود در جهت کمال بهره ببرد بدین ترتیب که با آگاهی یافتن از اسرار هستی، معرفتش نسبت به حضرت حق بیشتر گردد. یک پزشک وقتی عجایب خلقت انسان را می بیند و از طرفی عجز و ناتوانی انسان ها را در درمان بسیاری بیماری ها مشاهده می کند، باید بانگ برآورده و به بزرگی خدا اعتراف کند و الله اکبر بگوید. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد. از آن جا که علوم تجربی محض، ما را تجربی بار می آورد و ممکن است از خداوند دور شویم باید در کنار این علوم، مطا لعاتی در مورد خداشناسی و تفکر در این امور را ضمیمه کار خود نماییم.
پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی و مرکز آفرینش است. بعضی از علوم و رشته ها- مانند الهیات- مستقیم درباره این موضوع بحث می کنند و سایر علوم تجربی به صورت غیر مستقیم قدرت و خالقیت خداوند را آموزش می دهند.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست پس علوم غیردینى نیز مىتواند نقشآفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند.
این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مىشود.
علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی و... از دو جهت نافع اند، یکی اینکه راهی هستند برای معرفت آفاقی خداوند و دیگر اینکه بشر برای ادامه حیات خود به آن ها نیاز دارد. این دو دلیل باعث شده است که تحصیل این علوم از نظر دینی برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم باشد و بعنوان یک وظیفه شرعی تلقی می شود، علاوه بر آنکه انسان با نیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و عملی افراد و جامعه قرار دارند، نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسانی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه، به تحصیل آن علوم می پردازند، عمل آن ها نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد واجب می شود.
چند نکته مهم در مورد علم و اثرات کمال آفرین آن:
1- کمال انسان در علم و عمل است. برای رسیدن به کمال باید با دو بال علم و عمل پرواز کرد. علم بدون عمل و تقوا، انسان را زمین می زند همان گونه که پرنده با یک بال به زمین می خورد. علم بدون عمل همان علمی است که امام خمینی فرمود: العلم هو الحجاب الاکبر. البته عمل بدون علم نیز راه به جایی نمی برد و باعث گمراهی انسان می شود.
2- علم، بینش و معرفت می آورد، معرفت نیز یقین را ازدیاد می بخشد و ثمره یقین اخلاص است. اخلاص با کمال رابطه مستقیم داشته بلکه اخلاص عین کمال است.
3- خداوند در قرآن می فرماید: «قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون...؛ [اى پیامبر!] بگو: آیا کسى که عالم است با کسى که نمىداند برابر است؟ از این آیه معلوم می گردد که عالم و غیر عالم در کمال و تقرب نیز با هم برابر نیستند.
4- طلب علم بر هر مسلمانی واجب است و فرا گرفتن علم در صورتی که با انگیزه الهی همراه باشد, به خودی خود کمال زا است، ولی چون کمال انسان صرفا در سایه علم به سرانجام نمی رسد، از جهتی می توان گفت: علم وسیله است نه هدف؛ علم زمینه و انگیزه عمل و رفتار را در انسان ایجاد می کند و این دو با هم کمال انسان را تامین می کنند و و دنیا و آخرت او را آباد مىسازند.
5- عالمی که به علمش عمل می کند؛ از عابدی که علم ندارد؛ بسیار برتر است تا آن جا که فرموده اند « عالم ینتفع بعلمه افضل من عباده سبعین الف عابد»؛ عالمی که علمش مورد استفاده قرار گیرد از هفتاد هزار عابد برتر است. (میزان الحکمة، ح13418)
زیرا علم، دید انسان را وسعت می بخشد و بر روی تمام حرکات انسان اثر می گذارد. از طریق معرفت است که تمام حرکات و سکنات انسان، خدایی می شود و .... .پیامبر فرمود: قسم به خداوندی که جان محمد (ص) در دست او است یک عالم بر شیطان سخت تر و دشوارتر از هزار عابد است چون عابد برای خود کار می کند(و تنها خود را حفظ می کند) ولی عالم علاوه بر خود برای دیگران نیز کار می کند (دیگران را نیز نجات داده و هدایت می کند).( میزان الحکمة ح13431 )
6- خشوع و خشیت که کمال عملی انسان است, ثمره علم و آگاهی است. «انما یخشی الله من عباده العلماء» از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می خشیت دارند (فاطر, آیه 28)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید